حامیه دختر هفت ساله قربانی سنت های زن ستیزانه
تیترکوتاه بود اما خبرآن دلخراش، فاجعه بار وتکاندهنده : دختر هفت ساله ای توسط شوهرش خفه شد.
حامیه ی خردسال بعد از دوسال لت وکوب وشکنجه های روحی وجسمی طاقت فرسا بالاخره در شامگاه روز یکشنبه ۷مرداد بدست شوهر ۳۵ ساله اش بقتل رسید. این خبر توسط سخنگوی فرماندهی پلیس بادغیس دوشنبه هشتم اسد/مرداد در گفتگو با بی بی سی تایید شد.
او گفت که حدود ده سال پیش بین دو خانواده برای قتلی که صورت گرفته بود، توافقی برای “بد دادن”( خون بها) یک دختر از خانواده قاتل به خانواده مقتول، حاصل شدهو حامیه دو سال پیش به اساس همان توافق به نکاح شرف الدین درآمد.شرف الدین پس از قتل حامیه فرار کرده و پلیس پدر حامیه را که عامل این ازدواج اجباری میخواند، بازداشت کرده است.
به گفته وی دو خانواده برای پنهان نگاه داشتن قتل و فرار از تعقیب عدلی آن، تصمیم به “بد دادن” حامیه گرفته بودند و طوری ظاهرسازی کرده بودند که گویا حامیه در بدل یک میلیون افغانی به نکاح شرف الدین درآمده است.
این رویداد در روستای جوزآغا در ولسوالی قادس رخ داده است.
پلیس بادغیس میگوید قادس از مناطق امن ولسوالی بادغیس است اما فقر از دلایل عمده خشونتهای خانوادگی در این منطقه است.
«بد دادن»، یکی از عنعنات (رسومی) است که به اصطلاح خلاف قانون است اما در برخی مناطق افغانستان و بخصوص در روستاها که بر اساس آن خانواده قاتل برای پایان انتقام جویی، دختری را از خانوادهشان به خانواده مقتول میدهند وسیعا رایج است.
« بددادن … در نقاط مختلف کشور دارای اشکال گوناگون میباشند بد معمولاً توسط شورا، جرگه و نشست ریش سفیدان محل یا دهستان تطبیق میگردد. بد زمانی بوقوع میپیونددکه یک مرد افغان مردی را از فامیل افغان دیگر به قتل رسانیده باشد یا کدام جرم بزرگ را درحق کسی نموده باشد. بدین منظوربا غرض جلوگیری از قتلهای دیگر دختران فامیل خودرا به نکاح فامیل مقتول درمیآورند.
این عنعنه پس از جلسه و فیصله ریش سفیدان محل درمعرض اجرا قرار میگیرد طوریکه در آغاز ریش سفیدان فامیل قاتل با یک یا چند راّس گوسفندو یک مقدار پول به خانه مقتول میروند؛ و ازآنها پوزش خواسته تقاضای جرگه را مینمایند. “بد” پس از شفاعت و پوزش زیاد از ریش سفیدان مورد تطبیق قرار میگیرد. در دهستانها آنهایی که جرگه نمینمایند به معنی ادامه خون ریزی است. این دشمنیها بعضابه جنگهای قومی چندین ساله تبدیل گردیدهاند. مانند قوم زدران جاجی ومنگل که دشمنی این دو قوم تا هنوز ادامه دارد.
… بعضی “بد” را از افتخارات سنن میپندارند دختری که به “بد”داده میشود تا آخر عمر در زیر فشار ظلم، طعنه، اذیت و آزار و مشکلات گوناگون و غیرقابل تحمل قرار میداشته باشند. بعضاً قربانی این پدیده ننگین دختران خرد سال میباشند که از آغوش خانواده جبراً جدا میشوند. بعضی از خوش شانسان اینگونه دختران یا بزودی میمیرند یا از خانه فرار کرده به دیار نامعلوم میروند.» (ویکی پیدیا دانشنامه ی آزاد)
هدیه دادن یک دختر خرد سال به مثابه خون بها و یا در مقابل یک جرم مهم دیگر، نمونه دیگری از رسومی است که حکایت از حاکمیت و ریشه عمیق داشتن روابطپدر/مرد سالاریدر افغانستان است که بهای آن را زنان افغانستان از کودکی تا پایان عمر باید بپردازند و باعث و بانی خشن ترین وضد انسانی ترین ستم ها به زنان این جامعه است.
هر چند که در دولت اسلامی حاکم در افغانستان «بد دادن» غیر قانونی است اما مامورین دولتی و مامورین قضاییدر اکثر موارد این گونه جرم ها را نادیده می گیرند و عامدا چشمان خود را بر روی آنها می بندند. اگر هم در معدود مواردی پای این مجرمها به محکمه برسد، مجرمین در بسیاری موارد مورد عطوفت قاضی یان قرار میگیرند.هم روابط حاکم در جامعه و هم قانون حاکم برکشور زن ستیزانه است و خشونت علیه زنان را مورد حمایت قرار می دهد. به اساس گزارش رسانه های دولتی تنها در سال ۱۳۹۶ بیش از چهار هزار مورد خشونت علیه زنان در افغانستان ثبت شده که ۲۷۰ مورد آن قتل بوده است. به یقین این بخش بسیارکوچکی از خشونتی است که توسط مردان درنظام مردسالار اسلامی بر زنان تحمیل وبه اجراء درمی آید، چرا که اکثر خشونت های خانگی و خشونت های جامعه علیه زنان اصلا گزارش نمی شوند و بغیر از آنکه در خاطره زنان قربانی و تحت ستم به دفعات حک می شوند در جایی دیگر هیچ گاه ثبت نمی شوند.
پدیده ازدواج کودکان تنها به مورد “بد دادن” محدود نمی شود، بلکه به دلایل دیگردر افغانستان بویژه در مناطق روستایی شایع است، ویک معضل مهم اجتماعی است که از روابط عقب مانده تولیدی، و پدرسالاری حاکم بر می خیزد.۵۷ درصد از دختران درافغانستان قبل از رسیدن به سن ۱۶ سالگی به اجبار شوهر داده می شوند و آمار مرگ آنان به علت حاملگی زودرس بسیار بالاست.
حامیه پنج ساله همچون هزاران خردسال، از آغوش خانواده بی رحمانه ربوده شده و بلادرنگ به برادر مقتول که بیش از شش برابر سن اورا داشت، سپرده شد.دختران خرد سالی که باید به مکتب بروند ودوران کودکی خود را با همسن وسالهایشان بازی کند اینگونه کودکی اشان به زور توسط جامعه پدر سالار از آنان ربوده می شود و سالهای سال توسط شوهر وخانواده شوهرلت وکوب شده وشکنجه می بیندوممکن است همانند حامیه سرانجام توسط شوهر، خفه شوند، یا مورد آزار جنسی قرار گیرند و یا به فجیع ترین وجهی برای خانواده شوهر بردگی کنند. این چه قانون ورسم ورواجی است که طفلی در ابتدای زندگی اش اینگونه بی رحمانه شکنجه شود واینگونه بی رحمانه ، نابود شود.
درجریان ۱۶ سال حاکمیت امپریالیستهای اشغالگر و دولت بنیادگرای اسلامی مزدورآنها، ازدواج اجباری دختران خرد سال با افراد بزرگسال ومسن، شدت گرفته وبه امری عادی تبدیل شده است.
فقر فزاینده خانواده ها و موقعیت ناهنجار اجتماعی و سوء استفاده مردانحتی در میان بخش های نسبتا مرفه تر از امتیازاتی که جامعه مردسالار برای آنان فراهم کرده است به گسترش ازدواج های دختران خردسال و یا ازدواج دختران و زنان جوان با مردان سنین بالا دامن زده است.
در افغانستان دختران وزنان جوانی که به دلیلی بیوه شده اند و یا در فقر بسر می برند در جامعه در موقعیتی بشدت شکننده قرار می گیرند و مورد سوء استفاده سربازان نیروهای اشغالگر، جنگسالاران ومردان مسنی قرار می گیرند که از موقعیت مالی مناسبی برخوردارند. عطش مردان مسن افغانستانی ای که در کشورهای غربی مهاجر هستند و به افغانستان سفر می کنند نیز بادیدن دختران جوان، تنها وفقیر گل می کند وتلاش می کنند که با استفاده از موقعیت نسبتا با ثبات خود از موقعیت شکننده این زنان استفاده کنند و با دختران جوان ازدواج کنند. بسیاری از این افراد باسواد وتحصیلکرده اند و حتی خود را حامی حقوق زنان می دانند، اما ازدست رد زدن بر موقعیت و امتیازاتی که جامعه پدر سالار برای آنها فراهم کرده معذورند. آنها نه تنها چشم خود را بر این عمل عقب مانده خود می بندند، بلکه فراتر از آن این عملشان را با نام حمایت از زنان ونجات آنها ازفقر وفلاکت، توجیه می نمایند.
اخیرا مردی که بیش از ۶۰ سال سن دارد و در آلمان زندگی می کند با یک زن ۲۲ ساله که دو طفل دارد، ازدواج کرده است. در حالیکه این شخص در آلمان خانواده دارد و تحصیل کرده و در دانشگاه کابل درس خوانده است و به اصطلاح از روشنفکران شهر هرات به حساب می آید. جامعه افغانستان جامعه ای تحت سلطه امپریالیسم است و از روابط عقب مانده و مناسبات اجتماعی عقب مانده زن ستیزانه بشدت رنج می برد. ناهنجاری ها، اوضاع فلاکت بار، جنگ های امپریالیستی و تحمیلی از طرف بنیادگرایان به این اوضاع دامن زده است و مناسبات عقب مانده از جمله ستم بر زنان را بیش از پیش تشدید کرده است.
مهاجرین و پناهجویانی که در کشورهای غربی زندگی می کنند خود قربانی چنین جامعه ای و مناسبات حاکم در آن هستند. به همین دلیل وظیفه ای را که بر دوش دارند، مبارزه با ریشه های این اوضاع نا بسامان و سرنگونی این مناسبات است و نه اینکه با استفاده از امتیازات و رشوه های جامعه مردسالار به تحکیم این مناسبات یاری رسانند.
به همین دلیل ما همه مهاجران و پناهجویان زن و مرد را فرا می خوانیم تا با ما همراه شوند و متحدانه علیه این مناسبات عقب مانده زیربنایی و سنت های عقب مانده و زن ستیزانه ناشی از آن به مبارزه بپردازیم و ریشه های نابسامانی و ناهنجاری های اجتماعی را مورد هدف قرار دهیم و با واژگون کردن این مناسبات بتوان از قتل حامیه ها و هزاران هزار نمونه دیگر از خشونت های زن ستیزانه در جامعه جلوگیری کرد.