رقابت طالبان و داعش بر سر کشتار مردم افغانستان و اشک تمساح دولت و اشغالگران آمریکایی
حوالی ساعت یک چاشت روز شنبه ۷ دلو(۲۰جنوری) انفجارمرگباری در نزدیکی چهارراهی صدارت وشفاخانه جمهوریت شهر کابل بوقوع پیوست که صدها کشته وزخمی به جا گذاشت. این محل از پررفت وآمد ترین مناطق این شهراست و ساعت انفجار با توجه به وقت نان چاشت ازمتراکم ترین ساعات روز به حساب می رود.
مواد انفجاری دریک آمبولانس دولتی جا سازی شده بود و تلفات جانی ومالی زیادی را بجاگزارد.
صدها تن درین انفجارکشته وزخمی شدند. صدای مهیب انفجارتا دوردست ها شنیده شد وهزارها تن از مردم تحت ستم افغانستان را به ماتم نشاند. دود غلیظ توام با گرد وغبارفضا را پرنمود. خون غلیظ از تکه پاره های بدن مردم زخم خورده جاری ودرحال فوران به هر طرف پراکنده شد، بوی گوشت سوخته و استخوان های ذغال شده، بدن های تکه پاره ی زن ومرد را به هم آمیخت. از آن روز انفجارات مرگبار دیگری که صدها کشته و هزاران زخمی بجا گذاشته شده توسط طالبان و داعش ادامه یافته است.
این فجایع هولناک حکایت از آن دارد که مردم فقیر و زحمتکش افغانستان در میان آتش مرتجعین گیر افتاده اند و این مسئله از زمان اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ توسط آمریکا و متحدین اروپایی اش شدت بیشتر و بیشتری یافته است. و از آن زمان تا کنون بمب افکن ها و مسلسلها و همچنین انفجارها و انتحارها جان هزارها تن را گرفته است.
بیماران شفاخانه جمهوریت وداکتر ها وکارمندان آن نیزدر اثر فرود آمدن آوار وشیشه های تعمیرشفاخانه، به شدت زخمی شدند.
مردم و توده های افغانستان در حالی اسیر جنگ میان مرتجعین شده اند که جنگ و تضاد مهمی میان توده های مردم و کل مرتجعین وجود دارد. علاوه بر مرگ و کشتار توسط این جنگ ها میان مرتجعین حکومتی و بنیادگرا، بسیاری در اثر گرسنگی، سرما، کمبود داکتر و دوا و حوادث معمولی جان خود را از دست می دهند.
ارگ ریاست جمهوری که در فاصله ی نه چندان دور از محل وقوع حادثه قرار دارد برروال همیشگی این حمله را محکوم نموده وروز یکشنبه را ماتم ملی و روز دوشنبه را رخصتی محلی، اعلام نمود. چراغ های برج ایفل در شب بعد ازحادثه، خاموش شد.
ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در بیانیه ای حمله کابل را محکوم کرد و گفت که: «حالا، همه کشورها باید اقدام قاطع علیه طالبان و ساختاری (شبکه ای) که آنها را حمایت می کند، روی دست بگیرند.»
رئیس جمهور امریکا در بخش دیگری از پیام خود گفته است که ” ایالات متحده متعهد است که یک افغانستان امن ایجاد شود که عاری از تروریست هایی باشد که امریکایی ها، متحدان ما و هر کسی را که ایدئولوژی شریر آنها را قبول ندارد، هدف قرار می دهند.»
این بیانیه ترامپ یادآور حادثه ی یازده ی سپتامبر ۲۰۰۱ است که امریکا تحت ریاست جمهوری جرج بوش متحدین خود را علیه تروریزم فرا خواند که به افغانستان هجوم آوردند وبه بهانه سرکوب تروریزم چشمه ساری را ایجاد کردند که از آن ده ها گروه تروریستی فوران کرد وافغانستان تا کنون در اشغال آنها قرار دارد.
از آنزمان تاکنون نه تنها تروریزم سرکوب ونابود نگردیده؛ بلکه افغانستان وسپس عراق ، کشور های عربی واینک سوریه یکی بعد دیگری به حمام خون، تبدیل شدند. تروریزم رشد نمود وگسترش بی سابقه ای یافت وبخش عظیمی از مردمان جهان در گیر دو نیروی پوسیده شده اند. این که اکنون چه نقشه ای درکار است وامپریالیزم جهانی چه پلان های شومی را درسر می پروراند دقیقا معلوم نیست اما یک چیز معلوم است وآن تحکیم، استحکام وگسترش قدرت فاشیستی جهانی و به بردگی کشیدن بیشتر مردمان جهان است که آمریکا در راس آن ، قرار دارد.
با رویکار آمدن دولت فاشیستی ترامپ اختلافات ملیتی در داخل افغانستان بالا گرفت. حلقه ی ناسیونالیستی داخل ارگ تنگتر وهر روز فشرده تر شد. تشکیل احزاب وگروه های قومی وملیتی طی ماه های اخیرحکایت ازفجایعی غم انگیز، دارد. پذیرایی پر طمطراق از گلبدین حکمتیار جنایتکار ورهایی همدستان اش اززندان بر شدت این تضادها افزوده است.
هر یک ازکانون های قدرتی که امروز در افغانستان شکل گرفته تلاش دارد با ساختن پایگاه های قومی مردمان کشور را بدنبالچه خود تبدیل نماید. سر هر یک ازین کانون هابه جایی یا قدرت های جهانی و یا قدرتهای منطقه ای بند است. در اثر زد وبند های این کانون ها تروریست ها تبدیل به پولیس ضد شورش شده اند ومردمان افغانستان قربانی تضاد وکشمکش این کانون ها گردیده اند.
مرتجعین و اینک بیش از هر زمان طالبان وداعش در کشتار مردم بی دفاع ، رقابت می کنند. مسئولیت حمله ی خونین شنبه توسط طالبان و مسئولیت حمله امروز، توسط داعش پذیرفته شده است.
وضعیت داخلی افغانستان روبه وخامت است. برای مردم افغانستان خطر لحظه ای از دست رفتن واز دست دادن به یک امر عادی، تبدیل شده است. جامعه ی افغانستان و توده ها از وضعیت موجود افغانستان متضرر شده ورنج می برند.
هر فاجعه ای که اتفاق می افتد وضع روحی مردم افغانستان راخراب تر می نماید. کاسه ی صبر مردم لبریز شده است. مردم خواهان تغییر وضعیت اند.
این حادثه ی غم انگیز خشم عمومی را برانگیخته است. بی کفایتی دولت ونیروهای امنیتی رژیم دربین مردم بشکل گسترده روشن گردیده است. زیرا که از یک دولت مرتجع وابسته به قدرتهای خارجی که خود در کشتار مردم سهیم بوده است انتظاری بیش از این هم نمی رود. از طرف دیگر سکوت در مقابل این فجایع خود جنایتی بزرگ است و آب ریختن به آسیاب جنگهای میان مرتجعین است.
رهبری انقلابی کمبود بزرگی است که اکنون بیش از هر زمان دیگر، احساس می شود. توده های وسیع مردم باید برای انقلاب اجتماعی و حول مسایل ستمگرانه و استثماری در اشکال مختلف متشکل شوند و چون سیلی خروشان مرتجعین بنیادگرا و امپریالیستهای اشغالگر و نمایندگانشان را از صحنه پاک کنند. نیروهای انقلابی وآزادی خواه باید از دل وجان وبا تمام قدرت وتوان درکنار مردم قرار گیرند . باید آموزه های انقلابی را به آنها آموزش دهند وآن ها را در جهت یافتن راه و روش انقلابی یاری دهند.