قتل عام مردم روهینگیا «جنایات عظیمی که همچنان در حال انجام است»
سریع ترین کوچ انسان در تاریخ بشریتُ کشت و کشتار فجیعانه و وسیع، تجاوز در ابعاد بی سابقه ، پاکسازی قومی و آوارگی صدها هزار نفر.
اکثریت عظیم آوارگان ، زنان و کودکان هستند که در کمپ های حاشیه مرزی بنگلادش تقریبا بدون هیچ امکانات اولیه آواره گشته اند.
روز ۳۰ اوت ۲۰۱۷ ، ارتش میانمار جنایت عظیم دیگری را مرتکب شد، راجوما بگون دختر ۲۰ ساله آنچه را که در آن روز بر او گذشت اینگونه توصیف می کند همه ما را به ساحل بردند، در آنجا مردها را از زنان و کودکان جدا کردند، همه مردها را به گلوله بستند و آنقدر با چاقو و چوب زدند تا همه را کشتند. من بچه ام بغلم بود، ۴ یا ۵ نفر ارتشی زنان را در گروههای ۵ تا ۷ نفره از دیگران جدا می کردند و با خود می بردند. آنها مرا به همراه ۴ زن دیگر به درون یک خانه بردند. آنها بچه ام را بزور از من جدا کرده برروی زمین پرتاب کرده و گلوی او را بریدند. من یک برادر ۱۰ ساله داشتم ، آنها او را بردند و من نتوانستم او را نجات دهم. آنها به ما تجاوز کردند، ۲ مرد مدت چند ساعت به من تجاوز کردند، بعد که کارشان تمام شد، آنها در اطاق را بستند و آنجا را به آتش کشیدند، من بی هوش بودم اما حرارت زیاد مرا به هوش آورد. با تلاش توانستم دیوار بامبوئی را کنار زده فرار کنم. لخت به مدت یک روز در میان بیشه ها متواری بودم، روز بعد که پایین آمدم با ۳ زن از ساکنان ده مان و یک فرزند یتیم برخورد کردم ، ما در آنجا توانستیم ، با لباس هایی که فراریان دیگر جا گذاشته بودند، خود را بپوشانیم. وقتی از مرز گذشتیم، یک بنگلادشی به ما کمک کرد تا به محل کوتاپالون Kutapalogn برسیم و در یک کلینیک ما را مداوا کنند.« الجزیره ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۷»
یک زن جوان دیگر که خود را به بنگلادش رسانده حادثه را چنین بازگو می کند:
« ارتش به ده ما حمله کرد. ۱۲ ارتشی لباس مرا پاره کردند به گلویم چاقو گذاشتند و یکی پس از دیگری برای مدت چندین ساعت به من تجاوز کردند. فرزند خردسالم را مثل توپ فوتبال لگد می زدند. به دو تا از خواهران شوهرم نیز تجاوز کردند. آنها بسیار ضعیف و لاغر بودند، آنها در این حادثه جان خود را از دست دادند. ما ۸ روز پیاده راه رفتیم تا به بنگلادش برسیم. »(همان جا)
کارزاری که در ابعاد عظیمی از اواخر ماه اوت ۲۰۱۷ برعلیه مردم روهینگیا در میانمار آغاز گشته است باعث شده است که در مدت یک ماه ، ۵۵۰ هزار نفر جهت حفظ جان خود از محل زندگی شان فرار کنند. هزاران کشته و چندین برابر زخمی شده و روستاها و خانه های حقیرانه اشان به آتش کشیده شده است. این سریع ترین کوچ انسان در تاریخ بشریت است. سازمان ملل این دوره از تهاجم ارتش را ” پاکسازی قومی” نامیده است. اکثریت عظیم آوارگان ، زنان و کودکان هستند که در کمپ های حاشیه مرزی بنگلادش تقریبا بدون هیچ امکانات اولیه آواره گشته اند. در این کمپ ها ۱۳۰۰ کودک بدون پدر و مادر وجود دارند. تجاوز به زنان و دختران جوان در ابعادی بی سابقه صورت می گیرد و جهت محو هر گونه آثار جرم اجساد آنان به آتش کشیده می شوند.
تاریخ جنایت علیه روهینگیا ، طولانی است از سالهای ۱۹۷۰ تا کنون بیش از یک میلیون مجبور به ترک کشور خود گشته و در کشورهای اطراف در بی حقوقی و فقر مطلق و اکثرا غیر قانونی نگاه داشته شده اند. فقط در یکی از عملیاتهای خونین حکومت نظامی برمه بنام “عملیات اژدها” در سال ۱۹۷۷، ۲۰۰ هزار نفر مجبور به ترک کشور ، خانه و محل زندگی خود گشتند. در واقع سرکوب مداوم این خلق بعد از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و اشغال و استقرار نیروهای انگلیسی در این کشور لحظه ای قطع نشده است. با عملیاتهای مستمری که ادامه داشته است، هم مردم مجبور به ترک کشور شده و هم جلوی بازگشت آنها مسدود می شود. « چهار سال پیش حدود ۵۰ هزار نفر از جمعیت ۱۸۰ هزار نفره شهر سیتوی، مرکز استان راخین را مردم روهینگیا تشکیل می دادند، الان فقط ۳ هزار نفر از آنان باقی مانده اند. این ۳ هزار نفر حتی حق قدم زدن در خیابانها را ندارند. آنها را در بازداشتگاههایی که با سیم خاردار محاصره کرده، قرار داده اند. محافظان مسلح اجازه بازدید از این گتو ها را نمی دهند و حتی کسی حق خروج از این ارودگاهها را هم ندارد.»(دیلی میل ، ۴ سپتامبر ۲۰۱۷)
حکومت نظامیان میانمار، در سال ۱۹۸۲ ، قانون شهروندی جدیدی را تصویب نمودند که بر اساس آن شهروندی مردم روهینگیا لغو و این مردم در کشور خود غیر قانونی شدند.
مردم روهینگیا، با سه دشمن: نیروی های نظامی، شبه نظامی و سیاسی روبرویند.
ارتش این کشور که سالها در قدرت بودند و هم اکنون نیز از ستونهای اصلی قدرت است، دائما در کل دوران حکومت خود از پیکر این مردم فقیر خون ریخته است. هم اکنون نیز از نیروهای اصلی تهاجم بر علیه آنان است.
نیروی شبه نظامی، متشکل از روحانیت بودائی است. این نیرو صرفا یک نهاد مذهبی نبوده بلکه یکی از ستونهای اصلی دولت در این کشور است. ریشه تاریخی آن نیز به دوران استعمار برمه توسط انگلستان بر می گردد. حکومت انگلستان بعد از مستعمره کردن برمه، سیاست ” اختلاف بینداز و حکومت کن” را بکار بست. آنها نمونه این سیاست را در دیگر کشورهای جهان ، هند آسیا، آفریقا و … بکاربسته بودند. آنها زمانی که حکومت را بدست گرفتند، مردم بومی و ملیت های بزرگتر را کنار زده و برای اختلاف انداختن از دیگر ملیت ها و حتی وارد کردن مقامات ارشد از کشورهای همسایه ( از هند و بنگال آنزمان) تخم نفاق را کاشتند.
بی جهت نبود که ” جنبش استقلال” برمه تا حد زیادی با پرچم بودائیسم در هم آمیخته شد. اما بنیادگرایی بودائیسم امروزی نمایانگر صرفا تکامل تاریخی این حرکت نیست. آنچه امروز در میانمار می گذرد، بموازات آن در تایلند و سری لانگا که اکثرا بودائی هستند نیز می گذرد.
با رشد نفوذ امپریالیستی بویژه بعد از گلوبالیزاسیون، تغییرات اجتماعی و اقتصادی در کشورهای دنیا بوجود آمد که نظامهای سنتی و ارزش های ایدئولوژیکی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. حاکمان در قدرت در حالیکه از موقعیت گلوبالیزاسیون بهره می برند از طرف دیگر با به خطر افتادن نظام سنتی و ارزش های ایدئولوژیکی آن احساس خطر می کنند و در مقابل آن به اشکال مختلف ارتجاعی از جمله با توسل به بنیادگرایی مذهبی مقاومت می کنند. همانگونه که در خاورمیانه و برخی کشورهای دیگر اقسام بنیادگرایی اسلامی رشد کرده است و در مقابل آن در غرب و آمریکا فاشیستهای مسیحی و راسیسم رشد کرده اند.
بنیادگرایان بودائی ، تشکیلاتی بنام ” انجمن حفاظت از نژاد و مذهب” را در سالهای اخیر تشکیل داده اند. آنها چنین تبلیغ می کنند که مردم روهینگیا باید کاملا نابود گردند، چرا که آنها نیروی اصلی مبارزه بر علیه بودائیسم در سراسر جهان را تشکیل می دهند. به ادعای آنان دشمنان صرفا طالبان و یا داعشی ها نیستند، بلکه کل جهان اسلام و تمامی آنانی که به ” الله” معتقدند، دشمن می باشند. آنان به ارتش میانمار جهت بی لیاقتی در حذف خطر ” مسلمانان” از طریق نابودی مردم روهینگیا ، انتقاد می کنند این تشکیلات شبه نظامی توسط نیروهای حاکم حفاظت و پشتیبانی می گردند.
سومین نیروی متحد این جنایت بر علیه بشریت، رهبر حکومت، “آنگ سان سوکی” است. شخصیت محبوب غرب، برنده جایزه نوبل که این سکوی افتخار را بادیگر جانیان آمریکائی و اسرائیلی خود شریک است. به قدرت رسیدن او نتیجه کشمکش تضادهای امپریالیستی بود. غرب برای سالهای طولانی جهت مقابله با نفوذ روسیه و بعد ها چین، از او پشتیبانی می کردند. او در سال ۲۰۱۵ ، با پشتیبانی عظیم تبلیغاتی، مالی و سیاسی غرب بقدرت رسانده شد. نقش اصلی تا کنونی او نجات دولت ورشکسته و ثبات بخشیدن به دستگاه ارتجاعی دولت بویژه ارتش بوده است. او نیز شریک جرم جنایت عظیمی است که بر مردم روهینگیا اعمال می گردد.
با بقدرت رسیدن آنگ سان سوکی ، هم رقابت امپریالیستها بسیار تشدید یافته است و هم سطح سرمایه گذاری های کلان در ابعاد نجومی بسرعت افزایش یافته است و تضادهای اجتماعی و سیاسی را به حدت رسانده است. نه تنها حاکمان در قدرت بلکه حامیان امپریالیستی آن ها چه د رغرب و چه در چین و روسیه مستقیما درآنچه که در میانمار بر سر مردمان روهینگیا گذشته و می گذرد نقش دارند. آنها علیرغم سر و صداهای پوشالی همچنان از آنگ سان سوکی و حکومتش حمایت می کنند و حاضر نیستند که موقعیت شان در رقابت های امپریالیستی در آنجا تضعیف شود.
این جنایات باید متوقف شوند و عاملین داخلی و بین المللی آن باید بسزای اعمالشان برسند.صدای اعتراض مردم سراسر دنیا علیه این جنایت بشری، یعنی علیه حاکمان در قدرت در میانمار علیه قدرتهای جهانی که در آنجا رخنه کرده اند و علیه بنیادگرایان مذهبی بیش از هر زمان ضروری به نظر می رسد.
25-اکتبر-2017 @ 9:35 ق.ظ
I am sure the most wild and starved animals never act and massacre su brutally as they did….