مبارزه برای جهانی بدون مرز
دیگر نمی توان ونباید در برابر فشار ها ومحدودیت های دولتهای غربی که از طریق سیاستها و وضع قوانین ضد مهاجرین اعمال می شوند، بی تفاوت ماند. مهاجرین وپناهندگان به همراه همه ی انسانهای مترقی وانقلابی و همه ی آنانیکه جانب درست وصحیح را می گیرند باید مبارزه ی آگاهانه، متحدانه ومتشکل راعلیه این فشار ها وتبلیغات دروغین آنها به پیش برند.
سیل مهاجرت میلیونها انسانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود می شوند، در سطحی جهانی و در ابعادی بی سابقه روبفزونی است. میلیونها نفر در کشورهای خود آواره و جابجا می شوند و در دوسال اخیر بین دو تا سه میلیون نفر به طرف کشورهای غربی سرازیر شده اند. آنانیکه آخرین امید ها را برای ادامه زندگی در محل و کشور خود از دست داده اند با به جان خریدن خطر های بسیار مسیرهای سخت وپرمخاطره ای را در پیش می گیرند و راهی غرب می شوند، به امید اینکه خود و خانواده خود را از خطر جنگ، فقر، گرسنگی، زندان، دیکتاتورهای حاکم و خلاصه اوضاع نا بسامان وفلاکت بار و غیر قابل تحمل برهانند.
در این مسیر بسیاری از آنان با گرسنگی و تشنگی و حرکت با پای پیاده در مسیر های طولانی دست و پنجه نرم می کنند، با قاچاقچیان انسان درگیر می شوند، با نیروهای امنیتی و نظامی و مرزبانان کشورهای همچون ایران، ترکیه ، لیبی، مصر و غیره باید مقابله کنند، بسیاری گرفتار مامورین و نیروهای امنیتی این دولت ها شده و مورد لت وکوب وشکنجه قرار میگیرند و از ادامه راه باز می مانند، برخی مجبورند با رشوت قسمتی و یا همه ی دارایی ناچیز خود از سد آنان بگذرند. اما این پایان کار نیست. آنانیکه موفق می شوند این سدها را پشت سر بگذارند دربرابر دریای مدیترانه قرار می گیرند، دریایی که کشورهای اروپایی را از کشورهای فقیر جدا می کند. آبهایی که هزاران هزار پناهجوی زن و مرد، پیر و جوان از هر کشورو ملیتی از هر نژاد و رنگ پوستی، از هر مذهب و عقیده ای را به کام خود فرو برده است و در مواردی کوچکترین آثاری از آنان باقی نگذاشته است.
پناهندگانی که همراه خانواده و کودکان خردسال خود زمستان سال گذشته را در اردوگاههایی در کشورهای شرق اروپا و در یونان قرار داشتند و یا آن تعدادی که خود را به بندر کاله فرانسه (برای رفتن به انگلستان) رسانده بودند در شرایطی کاملا اسف بار و تحت فشار دولتهای مربوطه گذراندند. این وضعیت قلب هر انسان آزاده در سراسر جهان را به درد می آورد، و پرده از سیاستهای کریه زمامداران غربی که تلاش می کنند با ماسک دمکراسی و حقوق بشر چهره نژاد پرستانه خود را بپوشانند، برداشت.
زنان و کودکان بخش عمده ای از پناهندگان را تشکیل می دهند. کودکانی که بجای بازی و مکتب پیوسته در حال فرار از توپ و تفنگ و خمپاره بوده اند و کودکی اشان دزدیده شده است. اینک در مسیر های خطرناک همراه با خانواده و یا بی خانواده در جستجوی زندگی نوینی می باشند. زنان بهمراه کودکان پیوسته قربانیان اصلی جنگ و فقر اقتصادی بوده اند. علاوه بر آن زنان به خاطر زن بودنشان در معرض ستم های گوناگون و بخصوص تجاوز و اذیت و آزار جنسی قرار گرفته اند. موارد بی شماری وجود داشته است که زنان از طرف قاچاقچیان انسان، مسئولان اردو گاه، از جانب همسفران و همراهان و حتی افراد خانواده ، مورد تجاوز قرار گرفته اند. بسیاری از زنان نیز به خاطر حاکمیت مردسالاری و موقعیت فقر و اوضاع نا بسامان جنگی دزدیده شده و یا بفروش می رسند و یا با زور و یا فریب و نیرنگ به کشورهای اروپایی و آمریکا قاچاق می شوند و بعنوان برده جنسی و یا تن فروش مورد استثمار قرار می گیرند تا در “صنعت” چند میلیارد دلاری سکس در غرب برای سلاطین سرمایه، سرمایه های بیشتری تولید کنند.
«پایان» سفرورسیدن به مقصد به معنی پایان مشکلات پناهجویان نیست. آنانی که موفق می شوند خود را به کشورهای اروپایی برسانند، باید با مشکلات بسیار دست و پنجه نرم کنند. آنان با انواع و اقسام تبعیضات، تهدیدات و توهین ها و اتهامات روبرو می شوند. پذیرش و یا عدم پذیرش آنها ممکن است سالهابه طول بیانجامد و در این سالها از بسیاری از حقوق اولیه محروم بمانند وسایه اذیت وآزار پولیس ومسئولات ادارت دولتی ودلالان کارسیاه وخطر اخراج همیشه بر سر شان گسترده است. فشارهای تبلیغات ضد خارجی و ضد پناهجویی یک لحظه دست ازسر آنان بر نمی دارد. جناحهای مختلف دولت های غربی بر سر فشار و ایجاد محدودیت بر پناهجویان باهم مسابقه گذاشته اند. توده های مهاجر وپناهجورامتهم می کنند که برای سوء استفاده از امکانات رفاهی راهی این کشورها شده اند. مشکل بیکاری این جوامع به گردن پناهجویان، انداخته می شود. آنان عامل بالا رفتن قتل و تجاوز، دزدی و جنایت معرفی می شوند. و در کل از آنان تصویر آدم های بی مصرف وسرباری ارائه می شود که حق شهروندان غربی را می خورند و به پول مالیات آنها زنده اند. تا بدین گونه افکار عمومی علیه پناهجویان شکل داده شود و آنان را عامل نا بسامانی ها معرفی کنند و برای سیاست های نژادپرستانه و ضد خارجی خود مشروعیت کسب نمایند. این سیاست کلی را نه فقط احزاب دست راستی و رسما فاشیست بلکه احزاب اصلی حکومت ها، حتی به اصطلاح چپ های حکومتی هم تبلیغ می کنند.
شکی نیست که در این کشورها بسیاری هستند که آگاهتر از آن اند که فریب این دغلکاری های نژادپرستانه را بخورند. بسیاری از مردم بر اهمیت همبستگی با پناهجویان و همبستگی مردم سراسر جهان آگاهند و می دانند که منافع و عملکرد دولت هایشان در کشورهای تحت سلطه عامل اصلی بی خانمانی و پناه جستن این افراد شده است.
امروز بیشتر تعداد پناهجویان از سوریه، افغانستان و عراق، هستند. یعنی همان کشورهایی که در مرکزجنگ، تجاوز واشغالگری امپریالیستی در هزاره ی سوم قرار داشته اند. 4 ملیون سوری از کشوری با جمعیتی کمتر از ۲۰ میلیون نفر جمعیت مجبور به مهاجرت شده اند.
افغانستان از زمان اشغال توسط روسیه در سال ۱۹۸۰ و مداخلات آمریکا و غرب که آتش جنگ را در آنجا برافروختند و تا به امروز نیز به اشکال مختلف ادامه اش داده اند پیوسته بیش از 6 میلیون پناهجو در خارج از کشور و دو میلیون آواره در داخل کشورداشته است.
کشورهای قدرتمند امپریالیستی با جنگها و تجاوزات و اشغالگری های خود با بهانه دفاع از دمکراسی و مبارزه با بنیادگرایی اما در واقع بخاطر منافع جهانی خود و همچنین کشورهای مرتجع منطقه همانند عربستان سعودی، ترکیه، ایران، پاکستان وهند با مداخلات خود در خاورمیانه و جنوب آسیا برای حاکمیت و نفوذ خود، این کشورها را به مرکز تصادمات و تضادهای خود مبدل کرده و زندگی را برای مردمان این منطقه غیرممکن کرده اند. مداخلات امپریالیستی نه تنها منجر به دمکراسی و آزادی زنان نشده، بلکه همانگونه که انتظار می رفت، باعث قدرت گرفتن بیشتر بنیادگرایی شده است. بنیاد گرایی که در عراق و سوریه دارای زمینه ی چندانی نبود به لطف تجاوز و اشغالگری های کشورهای امپریالیستی و کمک های عربستان و ترکیه به مهمترین پایگاه بنیادگرایی اسلامی مبدل شده است و هیولایی همانند داعش را زاده است.
از جانب دیگر سیاست های اقتصادی امپریالیستی و بخصوص آنچه که در دو سه دهه اخیر جهانی شدن اقتصاد نامیده می شود اقتصاد بسیاری از کشورهای تحت سلطه در آسیا و آفریقا را بیش از پیش دچار از هم گسیختگی و بحران دائمی و ساختاری کرده است. نتایج آن امکان زندگی حداقل را برای اکثریت مردم و ساکنان این کشورها از بین برده است. برای بسیاری از مردم کشورهای آفریقا و آسیا چاره ای باقی نمانده جز اینکه همه چیز را پشت سر بگذارند و برای زنده ماندن خود و خانواده شان راه مهاجرت را در پیش گیرند.
دولتهای دیکتاتوری که بیشتر آنها توسط کشورهای غربی حمایت می شوند همچنین عامل دیگری برای فرار مردم از کشورهایشان می شود. زندانی، شکنجه و اعدام مخالفین سیاسی توسط دیکتاتورها و همچنین رژیم های بنیادگرا همچون ایران نیز به افزایش موج پناهندگان از این کشورها دامن زده است.
اما همه این مسایل به کارکرد سیستم جهانی سرمایه داری برمی گردد که کارکرد اش نابرابری بین کشور های غنی وقدرتمند وکشور های تحت سلطه رابشدت افزایش داده است. این سیاست ها با اهرمهای سیاسی ، اقتصادی ونظامی درسطحی جهانی اعمال می گردند. کارکرد این سیستم عامل بروز چنین موقعیتی است که از آن بنام بحران مهاجرت یاد می شود.
راه حل قدرتهای امپریالیستی برای این “بحران” چیست؟: ادامه و حفظ بیشتر این سیستم جهنمی، جنگ و تجاوز و مداخله بیشتر و سرکوب بیشترمهاجرین و پناهجویان با طرق و شیوه های مختلف و حتی محکوم کردن بسیاری به غرق شدن در دریا. مثلا لغو عملیات مارِ نوسترٌم Mare Nostrum که وظیفه اصلی اش کمک به نجات پناهجویان بود، چراکه بسیاری از رهبران غربی بخصوص دیوید کامرون نخست وزیر سابق بریتانیا معتقد بودند عملیات نجات، مشوقی است برای پناهجویان. همچنین تحت عنوان اینکه باید قاچاقچیان انسان را هدف قرار داد، خود را موظف به جنگی دیگر در کشورهای دیگر نموده اند. اقدام دیگر اتحادیه اروپا معامله با ترکیه است که در ازای کمک مالی، ترکیه موظف می شود به زور و تهدید از حرکت پناهندگان ممانعت بعمل آورد. یا کمک مالی به افغانستان که دربدل آن پناهندگان اخراج شده را بپذیرد.
به همین دلیل مبارزه مهاجرین و حمایت از مبارزه آن هاعلیه محدودیت های اعمال شده، یک تعهد ضروری است. پناهجویان و مهاجرین در کشورهای مختلف به علت فشار بیش از حد در زمینه های گوناگون و یا به علت بی تکلیفی و محصور شدن در کمپ ها دست به مبارزه زده اند. مبارزه این مهاجران وپناهجویان باید مورد حمایت قرار گیرد.
پناهجویان باید متحدانه در مقابل فشارها و تهدیدات و اعمال عناصر و نیروهای دست راستی و عوامل تقویت کننده فاشیستی و نژادپرستانه بایستند. باید علل واقعی “بحران” مهاجرین و پناهجویان را بیش از پیش برای توده های وسیع پناهجو و مردم کشورهای میزبان روشن کنند و همبستگی و حمایت افراد ، شخصیت ها و نیروهای انقلابی و مترقی آن کشورها را کسب نمایند و به مبارزه ای همه جانبه علیه سیستمی که بوجود آورنده این شرایط است دست زنند و برای هدف ایجادجامعه ای که در آن از هیچگونه ستم و استثماری و به پیرو آن هیچگونه مرزی برای جدایی انسانها از هم موجود نیست حرکت کنند.
گسترش مبارزات پراکنده به مبارزاتی هدفمند، صدای مبارزاتی را رسا تر خواهد نمود. مبارزه هدفمندی که بتواند با افشاگری عمیق خود از نظامی که عامل اصلی آواره گی این سیل عظیم پناهجویان است پرده بردارد. مبارزه هدفمندی که راه حل واقعی، علمی و رهائیخش را که چیزی جز از بین بردن این نظام و این جهانی که بر اساس ستم و استثمار به حیات انگلی و جنایت بارش ادامه می دهد، نمی باشد. برای چنین مبارزه هدفمند و دراز مدتی پناهجویان و مهاجرین نیاز به تشکل خود را دارند تا بتوانند متحدانه ، یکپارچه و هماهنگ مبارزات خود را به پیش برند و همبستگی و حمایت و اتحاد توده های کشورهای محل سکونت خود را بدست آورند و مبارزه ای مشترک برای حقوقشان و همچنین برای جهانی بدون ستم و استثمار، جهانی بدون مرز به پیش برند.
پناهجویان و مهاجرین برای جهانی بدون مرز- (افغانستان – ایران)
عقرب (آبان) ۱۳۹۵
:پناهجویان افغانی و ایرانی در کاله فرانسه – (پناهجویان و مهاجرین برای جهانی بدون مرز ( افغانستان – ایران
29-ژانویه-2017 @ 7:34 ب.ظ
[…] بیشرین درصد پناهجویان در اردوگاه کاله از پناهجویان افغ…، کسانی که با اشغال کشورشان توسط آمریکا و انگلستان و بقیه کشورهای امپریالیستی، 15 سال جنگ و بمباران، 15 سال زور و تحقیر را تجربه کرده اند. بیش از چهار دهه است که امپریالیستها با دخالتگری هایشان در افغانستان به رشد بنیادگرایی کمک کرده اند. گاهی با کمک های مالی، نظامی و سیاسی و گاهی در مخالفت با آنها. امپریالیستها و بنیادگریان همراه با هم زندگی را برای مردم بخصوص زنان افغانستان جهنم کرده اند. جوانان افغانستان نه تنها آینده ای برای خود نمی بینند بلکه بسیاری از تامین یک زندگی حداقل عاجزند و در همان زمان باید جنگ و مداخلات کشورهای امپریالیستی و مرتجع منطقه را تحمل کنند. […]